چرا باید زحمت شاد بودن را به خودمان بدهیم؟

چرا ما احساس شادی می کنیم؟ اصلا چرا احساس می کنیم؟ چرا تکامل حالات هیجانی چنین مکرر، چنین حاد، و چنین…. را به ما داده است که ما زندگی مان را حول آنها بنا می کنیم؟

وقتی ما به چیزی یا کسی احساسات مثبت و خوش داریم ما را به سوی آن می کشاند، درحالی که وقتی احساسات منفی داریم ما را به اجتناب ازآن وادارمی کند. افرادی که کیک شکلاتی دوست دارند با رایحه مطبوع کیک درحال پخت به سمت فرمی روند و منتظر هستند تا کیک آماده خوردن شود.

بگذارید مثال دیگری بزنیم: بیایید هیجان مثبت را با هیجان منفی مقایسه کنیم، هنگامی که هیجانات منفی از قبیل ترس، غمگینی و خشم داریم نخستین خط تدافعی ما در مقابل تهدید های بیرونی هستند که ما را به مبارزه دعوت می کنند.

ترس یعنی در کمین خطر بودن، غمگینی علامت قریب الوقوع بودن فقدان و خشم علامت نقض حریم ما از سوی دیگران است. این تهدیدات بیرونی، جملگی بازی برد-باخت یا(همه یا هیچ) هستند که درآن هرآنچه که یکی بدست می آورد، دقیقا معادل چیزی است که دیگری از دست می دهد و نتیجه خالص همواره صفراست.

تمام هیجانات یه مولفه احساسی، یک مولفه حسی و یک مولفه فکری و یک مولفه عملی دارند. و تمام این ها دراقدامی سریع و قاطع جمع شده و می شوند ستیز یا گریزو یا حفاظت.

فکر می کنید درهیجان پذیری مثبت و منفی چه نمره ای بدست می آورید؟

مقیاس PANAS که توسط دیوید واتسون و لی آنا کلارک طراحی شده یکی از بهترین آزمون های معتبر برای ارزیابی این هیجانات است. برخی از مردم به میزان زیادی از هیجانات مثبت برخوردارند و درطول زندگی آنها ثابت می ماند. افرادی که هیجانات مثبت بالایی دارند، اکثر اوقات احساس بسیارخوبی دارند و چیزهای خوب لذت و شادمانی بسیار زیادی برای آن ها به همراه می اورد. اما افراد بسیاری هم هستند که هیجان مثبت در آنها شدت کمتری دارد، آنها اکثر اوقات احساس بسیار خوب یا حتی احساس خوب هم ندارند و موفقیت ها آنان را به وجد نمی آورد. ((یک خلق مثبت ما را به شیوه های فکری کاملا متفاوتی از شیوه ی فکری همراه با یک خلق منفی وادارمی سازد)).

سلامت وطول عمر شاخص های خوبی از قوای جسمی هستند و شواهد مستقیمی وجود دارد که نشان می دهد هیجان مثبت پبش بینی کننده سلامت و طول عمر است. محققان پس از کنترل آزمودنی ها به لحاظ سن، درآمد، تحصیلات، وزن، سیگار کشیدن و بیماری دریافتند که میزان مرگ و میر و از کار افتادگی در میان افراد شاد نصف گروه دیگر بود و هیجان مثبت از افراد درمقابل اثرات نامطلوب سالمندی حفاظت می کند.

بهره وری: شاید مهمترین خصیصه انسان در رابطه با ایجاد منابع، بهره وری در کار یا عملکرد خوب در بیرون از خانه باشد. شادی  بیشتر واقعا موجب بهره وری بهتر و درآمد بالاتر می شود در تلاش های صورت گرفته برای تعیین اینکه آیا شادی اول می آید یا بهره وری از طریق ( القای تجربه شادی و سپس مشاهده عملکرد افراد)، نشان داد بزرگسالان و کودکانی که در وضعیت خلقی مناسب قرار دارند اهداف بالاتری را انتخاب می کنند، عملکرد بهتری دارند و تداوم بیشتری بر روی دامنه گستر ده ای از تکالیف آزمایشگاهی از خود نشان می دهند.

افراد شاد وقتی اتفاقات بدی برایشان رخ می دهد نه تنها درد را بهتر تاب می آورند بلکه و در زمان وجود تهدید اقدامات احتیاطی بیشتری درزمینه سلامتی وایمنی به عمل می آورند. هیجانات مثبت، هیجانات منفی را هم بی اثر می سازند.

آیا می توانیم به شادی پایدار دست پیدا کنیم؟

آنچه که مهم است اینست که بین شادی لحظه ای و سطح پایدارشادی تمایز و تفاوت قائل شوید. شادی لحظه ای می تواند به آسانی از طریق عوامل روحیه بخش مثل خوردن شکلات، یک فیلم کمدی و تحسین و تمجید و…. افزایش پیدا کند. اما چالش مهم، افزایش سطح پایدار شادی است و صرفا افزایش تعداد امواج احساسات مثبت لحظه ای نمی تواند این هدف را تحقق بخشد.

فرمول شادی: عوامل تحت کنترل ارادی + شرایط زندگی + دامنه از پبیش تعیین شده ( میزان شادی و هیجان پذیری که به ارث برده ایم)= شادی.

تردمیل لذت گرایی:

یک مانع بر سرراه افزایش سطح شادی تردمیل لذت گرایی است که باعث می شود افراد به سرعت و به طرز اجتناب ناپذیر خود را با چیزهای خوب انطباق بدهند و آن ها را بدیهی تلقی کنند. زمانی که شما دارایی های مادی یا موفقیت های بیشتری کسب می کنید انتظارات بالا می رود و کارها و چیزهایی که به سختی برای بدست آوردنشان تلاش کرده اید دیگر شما را شاد و خوشحال و راضی نمی کنند و شما برای بالا بردن سطح شادمانی و رضایت خودتان از آنچه که به ارث برده اید باید چیزهای بهتری را بدست بیاورید. اما زمانی که دارایی یا موفقیت بعدی و بعدی را کسب می کنید، با آن هم انطباق پیدا می کنید و این چرخه همچنان ادامه پیدا می کند.

تحقیقات نشان داده اند که چیزهای خوب و موفقیت های بالا به طرز تعجب آوری از قدرت بسیار اندکی برای افزایش شادی- جز به طور موقت برخوردار هستند.

  • رویداد های عمده از قبیل اخراج شدن یا ترفیع گرفتن در عرض کمتر از سه ماه تاثیر خود را به سطح شادی از دست می دهند.
  • ثروت از همبستگی بسیار پایینی با سطح شادی برخوردار است. به طور متوسط افراد ثروتمند فقط اندکی از افراد فقیر شادتر هستند.
  • جذابیت ظاهری( که همانند ثروت مزایای بسیاری دارد) تاثیر چندانی برروی میزان شادی ندارد.
  • سلامت جسمی عینی که بسیار ارزشمند است همبستگی بسیار ضعیفی با شادی دارد.

اما در این میان برخی رویدادهای بد وجود دارند که ما هیچگاه به آنها عادت نمی کنیم یا فقط به کندی با آنها سازگار می شویم مثل مرگ فرزند یا همسر براثر تصادف، افراد داغدار چهار تا هفت سال پس از این رویدادها همچنان بسیارغمگین تر و ناشاد تر از گروه کنترل هستند. افرادی که از یک بیمار مبتلا به آلزایمردرخانواده خود مراقبت می کنند، سلامت ذهنی رو به وخامتی را در طول زمان از خود نشان می دهند.

خلاصه برایتان بگویم: اگر شما قصد دارید که سطح شادی خود را با تغییر شرایط بیرونی زندگی تان به نحو پایداری بالا ببرید، باید:

1: در یک جامعه دموکراتیک ثروتمند زندگی کنید، نه در یک جامعه دیکتاتوری فقرزده (تاثیر قوی)

2: ازدواج کنید(تاثیری مستحکم، اما شاید نه تاثیری علی)

3: از رویدادهای منفی و ازهیجان منفی اجتناب کنید (تاثیری متوسط)

4: یک شبکه اجتماعی نیرومند ایجاد کنید (تاثیری مستحکم اما شاید نه تاثیری علی)

5: پول بیشتری به دست بیاورید (تاثیر کم)

6: نژاد خود را تغییر دهید یا به مکانی خوش آب و هوا تر نقل مکان کنید(بی تاثیر)

تمام تلاشتان را بکنید تا همه را داشته باشید ولی بدانید تاثیری بین 8 تا 15 درصد در تفاوت میزان شادی تان ندارند.

 

منبع: شادمانی درونی

روانشناسی مثبت گرا در خدمت خشنودی پایدار

نوشته: مارتین سلیگمن

ترجمه: دکتر مصطفی تبریزی، رامین کریمی، علی نیلوفری

 

 

 

برای اشتراک گذاری این مطلب می توانید از دکمه های رو به رو استفاده کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید