سوال های اساسی که باید از خودمان بپرسیم:
1: ماهیت و بنیادهای تئوری انتخاب را چه مولفه هایی تشکیل می دهند؟
2: آیا رفتارهای ما هدفمندند؟ و برای ارضا یکی از نیازهای ژنتیک ما صادر می شوند؟ آیا همه افراد می توانند یاد بگیرند رفتارهای موثرتری برای ارضاء نیازهای خود انتخاب کنند؟ وآیا ما می توانیم بگونه ای نیازهایمان را ارضا کنیم که مزاحم ارضای نیازهای دیگران نشویم؟
3: مشابهت یا ناهم خوانی نیم رخ شدت نیازهای افراد چه تاثیری در دوام یا پایداری ازدواج آنها دارد؟
4: چه چیزهایی دنیای مطلوب ما را شکل می دهند؟ آیا ما بر اساس دنیای مطلوب خود برانگیخته می شویم؟
5:ماهیت ادراکات ما چیست؟ آیا آن ها عینی هستند یا بیشنر ذهنی است؟ وآیا ادراکات ما از جهان دنیای واقعی ما را شکل می دهد؟
کسی که در مورد طبیعت انسان دانش کمی دارد و با تغییردادن همه چیزبه دنبال خوشبختی می گردد باید بدانند این منش خودش است که با تلاش های بیهوده درراه تغییر دیگران زندگی اش را به بیراهه می برد و غمی را که همواره در پی زدودن آن است افزون می کند.
(( ساموئل جانسون))
تئوری انتخاب از 7 عامل و مولفه اصلی تشکیل شده است که ماهیت این تئوری را تبیین می کنند.
1: افراد 5 نیازاساسی دارند: نیازهای اساسی که پایه ژنتیک دارند. نیازبه عشق و احساس تعلق، نیازبه پیشرفت و ارزشمندی(قدرت) نیاز به بقا، نیازبه آزادی، نیاز به تفریح.
2: آن ها یک دنیای مطلوب یا جهان کیفی دارند؛ دنیای مطلوب آن ها در برابر دنیای واقعی و ادراکی قرارگرفته است.
3: همه افراد دنیای واقعی و واقعیت بیرونی دارند وجهان طبیعی و بافت اجتماعی که درآن زندگی می کنیم.
4: یک مکان مقایسه که در انجا آنچه می خواهند وآنچه دارند را با هم مقایسه می کنند.
5: آن ها سیستم ادراکی متشکل از دو بخش دانش وارزش ها دارند وغالبا ادراک آنان ازجهان واقعی شان را شکل می دهد.
6: همه رفتارآنها یک رفتار کلی است(احساس، فیزیولوژی، کاروعمل)؛ سیستم رفتاری که بوسیله آن برای دست یابی به آنچه می خواهند عمل و اقدام می کنیم.
7: دارای خلاقیتی هستند که می توانند همواره از آن استفاده کنند.
ویژگی 5 نیاز اساسی
منشا رفتار انسان از درون نشات می گیرد نه از یک محرک خارجی، خواه این رفتار موثر یا غیر موثر باشد منشا درونی است. لذا عمده ترین منبع انگیزش رفتار، سیستم درونی نیازهای انسان است. و چون این سیستم درونی است توسط هیچ کدام از عوامل کنترل و اجبار بیرونی یا گذشته تعیین نشده و تاثیرپذیری ندارد. همه رفتارهای ما نهایتا برای ارضاء یک یا چند تا از این نیازهای 5 گانه انجام می گیرند.
از آنجایی که نیازها در تمام انسان ها دیده می شوند، گلسرآن ها را برنامه ریزی ژنتیکی می نامد.
گلسرمعتقد است ما با این دستورالعمل های ژنتیکی به دنیا می آییم، لذا نیازها قابل انکار نیستند وتمام انسان ها از صبح تا شام برای ارضا آن ها تلاش می کنند. خواسته ها مجرا یا روش هایی هستند که ما نیازهایمان را به واسطه آن ها ارضاء می کنیم. هرفرد همین طور که رشد می کند و بزرگ می شود در تعاملش با خانواده و فرهنگ برای برآورده کردن نیازهایش خواسته های منجصر به فرد خود را در ذهنش جای می دهد. بنابراین افراد برای محرکات بیرونی یا عوامل خارجی دست به رفتار نمی زنند بلکه برای دست یابی به خواسته هایشان رفتارمی کنند.
افراد زمانی که هیچ کسی را ذر دنیای مطلوب خود ندارند یا زمانیکه میان دنیای واقعی و خواسته هایشان تضاد و ناسازگاری وجود دارد، و تلاش آن ها برای کنترل ادراکات و برداشتشان از جهان خارج برای انطباق با دنیای درونی (خواسته) و ارضای نیازهای خود ناکام می ماند، تعادل خود را از دست می دهند و کنترل موثرتر خود را درمواجه و برآورده کردن نیازهای خود را از دست می دهند، درنتیجه توان لازم برای پذیرش مسئولیت شخصی زندگی خویش را می بازند. و علائم رفتارهای مرضی مانند سردرد، عصبانیت و غالبا رنج و افسردگی برای بدست گرفتن کنترل موثر به زندگی، اما به شکل رفتارهای غیرموثر انتخاب می کنند و دچارمشکلات روان شناختی می شوند.
ما تنها با تغییرخواسته ها، تغییراعمالی که انجام می دهیم یا هر دو می توانیم این رنج ها را متوقف کنیم.
به این نکات توجه کنید>
1: وقتی نیازهای خود را بشناسیم معمولا می توانیم تشخیص دهیم که وقتی احساس ناراحتی داریم کدام نیازمان ارضا نشده و وقتی احساس خشنودی می کنیم کدام نیازمان ارضا شده است.
2: از این 5 نیاز، نیاز به بقا فیزیولوژیک و جسمی است و مابقی نیازها روانی هستند.
3: ما زمانی می توانیم بهترنیازهایمان رابرآورده کنیم که به زندگی خود کنترل داشته باشیم.
4: خواسته ها یعنی راه هایی که آموخته ایم تا نیازهایمان را ارضا کنیم.
5: خواسته ها راه هایی هستند که ما فکر می کنیم که اگر آن ها را بدست آوریم به نیازها و شادمانی دست پیدا کرده ایم.
6: همه ما در5 نیازمشترکیم اما خواسته ها ازهرفرد به فرد دیگر متفات است.
7: خواسته ها قومی اند، فردی اند، تغییرپذیرند، جابه جا می شوند و تعدیل پذیرند.
منبع: زندگی به سبک تئوری انتخاب
نوشته: مجید احمدی