رشد جسمانی در طول 2 سال اول زندگی نوباوگان یکی از چشم گیر ترین و مهمترین دوره های رشد اوست. دراین مقاله به این موضوع پرداختیم که چگونه تغییرات سریع در بدن و مغز کودک به مهارت های حرکتی و توانائی های ادراکی او کمک می کنند؟
تغییرات در بدن و ساختار عضله و چربی:
درپایان سال اول زندگی قد یک بچه معمولی تقریبا 80 سانتی متر است. در 2 سالگی 75 درصد بزرگتراست(90 سانتی متر) و وزن او در5 ماهگی از وزن هنگام تولد او دو برابر می شود، تقریبا 7 کیلوگرم است. در سن 1 سالگی وزن او سه برابر می شود (10کیلوگرم). در2 سالگی وزنش به چهار برابر می رسد، تقریبا 13.5 کیلوگرم است.
نوباوگان وکودکان نوپا به جای اینکه وزن یکنواختی را در روند رشدشان کسب کنند به صورت جهش های کوچک رشد می کنند. یکی از واضح ترین تغییرات در ظاهر کودکان، تغییر شکل آنها به بچه های گرد و گوشتالو در اواسط سال اول است. این افزایش اولیه ((چربی بچه)) است. که درحدود 9 ماهگی به اوج می رسد، درسال دوم اغلب کودکان نوپا لاغر می شوند؛ روندی که تا اواسط کودکی ادامه می یابد. اما بافت عضلانی در طول نوباوگی به آهستگی افزایش پیدا می کند و تا نوجوانی به اوج نمی رسد. بچه ها خیلی بافت عضلانی ندارند و قدرت هماهنگی جسمانی آنها محدود است. البته کودکان هم سن وسال از نظر سرعت رشد جسمانی نیز تفاوت دارند، برخی سریعتر از دیگران رشد می کنند. اما اندازه فعلی بدن او به ما نمی گوید که رشد جسمانی کودک با چه سرعتی پیش خواهد رفت.
متخصصان برای برآورد رشد جسمانی کودک از روش تعیین سن استخوان بندی که مقیاسی از رشد استخوان است بهره می گیرند. در این روش برای اینکه مشخض شود غضروف نرم و انعطاف پذیر تا چه حد محکم شده است و به صورت استخوان درآمده است؛ از استخوان های بلند با اشعه ایکس عکس می گیرند و به این طریق سن استخوان بندی را تعیین می کنند.
تغییرات در تناسب های بدن:
وقتی اندازه کلی کودک افزایش پیدا می کند، قسمت های مختلف بدن با سرعت متفاوتی رشد می کنند. در الگوی رشد، این تغییرات را توصیف می کنند. الگو اول: گرایش سری -پایی است در طول دوره پیش از تولد سر از قسمت پایین تر بدن سریع تر رشد می کند. هنگام تولد، سر یک چهارم کل بدن و پاها فقط یک سوم آن را تشکیل می دهند. در 2 سالگی، سرفقط یک پنجم و پاها تقریبا نیمی از طول بدن را تشکیل می دهند.
الگو دوم: گرایش مرکزی-پیرامونی، رشد از مرکز بدن به سمت بیرون پیش میرود. در دوره پیش از تولد ابتدا سر، سینه و بالا تنه و بعد دست و پاها رشد می کنند. در دوره ی نوباوگی و کودکی دست ها و پاها به رشد خود ادامه می دهند.
رشد قشر مخ:
قشر مخ که به گردوی نیمه مغز شده شباهت دارد، مغز را احاطه کرده است و پیچیده ترین و بزرگترین ساختار مغز است. 85 درصد وزن مغز را تشکیل می دهد، چون قشر مخ آخرین ساختار مغز است که رشد آن متوقف می شود و برای مدت بسیار طولانی تر از هر قسمت دیگر مغز نسبت به تاثیرات محیطی حساس است. اما ترتیب رشد مناطق مختلف مغز با توانایی های مختلف در نوباوه و کودک در حال رشد نمایان می شوند مطابقت دارد.
دوره افزایش چشمگیر ادراک بینایی و شنوایی و تسلط یافتن به مهارت های حرکتی در سال اول زندگی اتفاق می افتد و منطق زبان از اواخر نوباوگی تا سال های پیش دبستانی زمانی که رشد زبان شکوفا می شود، بسیار فعال هستند. مناطق مغزی که دوره بسیار طولانی رشد را دارند، قطعه های پبشانی هستند. قشر پیش پیشانی که در جلو مناطقی که حرکت بدن را کنترل می کنند قرار دارد، مسئول فکر خصوصا هوشیاری، بازداری تکانه ها، ادغام اطلاعات و استفاده از حافظه، استدلال، برنامه ریزی و راهبردهای حل مسئله است.
جانبی شدن و انعطاف پذیری قشر مخ:
قشرمخ دارای دو نیمکره است که وظایف متفاوتی دارند. برخی تکالیف، عمدتا توسط نیمکره چپ و برخی توسط نیمکره راست انجام می شوند. هر نیمکره اطلاعات حسی را از طرف مخالف بدن دریافت می کند و فقط آن طرف را کنترل می کند. مثلا نیمکره راست اطلاعات حسی را از سمت چپ بدن دریافت می کند وآن سمت را کنترل می کند. نیمکره چپ عمدتا مسئول توانایی های کلامی مانند (زبان شفاهی و کتبی) و هیجان مثبت (شادی) است. نیمکره راست توانایی های فضایی (قضاوت درباره ی فاصله ها)، خواندن نقشه ها، تشخیص شکل های هندسی، و هیجان منفی مثل (اندوه) را انجام می دهد.
جانبی شدن به چه معناست؟
تحقیقات fMRI نشان می دهند که نیمکره چپ در پردازش اطلاعات به صورت متوالی و تحلیلی (قطعه به قطعه) بهتر است، که روش خوبی برای پرداختن به اطلاعات ارتباطی (کلامی و زبان) و هیجانی (لبخند شاد) است. درمقابل نیمکره راست برای پردازش اطلاعات به شیوه کلی و یکپارچه تخصص یافته است که برای معنی دادن به اطلاعات خاص و تنظیم هیجانی منفی ایده آل است. جانبی شدن تقریبا به این علت تکامل یافته است که انسان ها را قادر می سازد تا از عهده ضروریات محیطی متغیر به طرز موفقیت آمیزی برآیند.
دوره های حساس در رشد مغز:
تحقیقات بر روی حیوانات و انسان ها حاکی از این امر است که محرومیت های حسی اولیه و شدید به صدمه دائمی و از دست رفتن کارکرد مغزی منجر می شود. یافته هایی که وجود دوره های حساس دررشد مغز را تایید می کنند. مثلا اگر بچه گربه 1 ماه ای به مدت 3 الی 4 روز از نور محروم شود مناطق بینایی مغز او تباه می شوند. اگر این بچه گربه در طول هفته چهارم زندگی و پس از آن در تاریکی نگهداری شود، آسیب شدید و دائمی است.
همچنین بر اساس تحقیقات، حیوانات وقتی در محیط های پر تحریک قرار می گیرند در مقایسه با حیواناتی که در انزوا بزرگ شده اند، مغز تحریک شده و بزرگ شده و سنگین تر و اتصالات سیناپسی بسیار متراکم تری دارد.
انعطاف پذیری مغز:
این اطلاعات از پژوهش درباره کودکان و بزرگسالانی که آسیب مغزی دیده اند بیان می شود. در چند سال اول زندگی مغز بسیار انعطاف پذیر است مغز می تواند مناطقی که وظایف خاصی بر عهده دارند به صورتی سازماندهی کند که مغز رشد یافته قادر به انجام این کار نیست. افرادی که در دوران نوباوگی و اوایل کودکی دچار آسیب مغزی شده اند از بزرگسالانی که بعدا دچار این حوادث شده اند اختلالات شناختی کمتری دارند. با این حال مغز نورس کاملا هم انعطاف پذیر نیست. وقتی صدمه می بینند؛ عملکرد آن به مخاطره می افتد. البته میزان انعطاف پذیری به چند عامل بستگی دارد:
1: سن فرد هنگام آسیب 2: محل آسیب 3: منطقه مهارت
اما این قانون کلی نیست و در مغز جا افتاده و رشد یافته نیز مقداری سازماندهی مجدد بعد از آسیب روی می دهد.
انعطاف پذیری مغز در نوباوگی و اوایل کودکی:
در تحقیق بزرگی که روی کودکان مبتلا به صدمات قشرمخ قبل از تولد یا در 6 ماهه اول زندگی اتفاق افتاده بود اجرا شد. زبان و مهارت فضایی بارها تا نوجوانی ارزیابی شدند. تمام کودکان دچار تشنج یا خونریزی مغزی اولیه شده بودند صرف نظر از اینکه آیا آسیب درنیمکره چپ یا راست مغز روی داده بود. این کودکان تاخیرهایی در رشد زبان نشان دادند که تا حدود 3.5 سالگی ادامه داشتند. اینکه آسیب دیدن هر نیمکره به مهارت اولیه زبان تاثیر گذاشته بود نشان می دهد که در آغاز عملکرد زبان به صورت گسترده در مغز توزیع شده است. اما این کودکان در 5 سالگی عقب افتادگی خود را در واژگان و مهارت های دستوری جبران کردند. مناطق آسیب ندیده در نیمکره چپ یا راست این وظایف زبان را بر عهده گرفته بودند.
در مقایسه با زبان، مهارت های فضایی بعد از آسیب اولیه مغز بیشتر مختل شده بودند. کودکان مبتلا به صدمات اولیه با وجود بهبود زیاد در زبان کمتر، در مهارت های فضایی در سالهای تحصیلی در برخی توانایی های ذهنی پیچیده کاستی هایی را نشان می دهند. مثلا پیشرفت آنها در روخوانی و ریاضیات کند است. علاوه براین هرچقدر بافت مغزی کودکان بیشتر تخریب شده باشد، نمره کودکان در آزمون های هوش پایین تر است.
منبع: روانشناسی رشد
مولف: لورا ای برک
ترجمه: یحیی سید محمدی